فرستاده پیامبر به یمامهیمامه، ناحیهای است میان نجد و بحرین [۱]
ابنخلدون، عبدالرحمن، العبر (تاریخ ابن خلدون)، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، چاپ اول، ج۴، ص۲۸۷.
که سال هفتم هجری دو نفر در آن جا حکومت میکردند. یکی از این دو نفر و شاید مهمترین آنها "هوذة بن علی حنفی" و دیگری "ثمامة بن اثال حنفی" بوده است.۱ - همکاریدر این که منطقه یمامه چگونه به دست این دو نفر اداره میشده اطلاع چندانی در منابع یافت نمیشود. بیشتر منابع به ریاست این دو نفر بر یمامه اشاره کردهاند. [۴]
ابن هشام حمیری، السیرة النبویه، بی جا، مکتبه محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳، ج۲، ص۶۰۷.
هر چند نام هوذة بن علی در این میان بیشتر به چشم میخورد. "زرکلی" مینویسد: «هوذة بن علی بن ثمانیة بن عمر حنفی از بنیحنیفه و از قبیله "بکر بن وائل" و در «نجد» حاکمیت داشته است.» [۶]
ابنخلدون، عبدالرحمن، العبر (تاریخ ابن خلدون)، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، چاپ اول، ج۳، ص۳۱۹.
منابع به همکاری هوذة بن علی با پادشاه ایران در جهت تامین امنیت کاروانهای ایرانی که از یمن به ایران میرفتند، اشاره دارند. [۷]
ابنخلدون، عبدالرحمن، العبر (تاریخ ابن خلدون)، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، چاپ اول، ج۱، ص۲۰۴ – ۲۰۵.
به نظر میرسد این همکاری بیشتر جنبه اقتصادی داشته است؛ چرا که هوذة بن علی از نظر مذهبی پیرو آئین نصرانی بوده است، در حالی که در ایران دین رسمی، دین زرتشتی بوده است.در واقع انگیزههای اقتصادی (در قبال تامین امنیت کاروانها) هوذه را ترغیب به همکاری میکرده است. فرستاده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به نزد "هوذة بن علی حنفی" و "ثمامة بن اثال حنفی"، "سلیط بن عمرو" بوده است. [۱۰]
ابنهشام، حمیری، السیرة النبویه، بی جا، مکتبه محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳، ج۲، ص۶۰۷.
سلیط بن عمرو برادر "سهیل بن عمرو" و از مهاجران اولیه بوده است. عدهای او را جزء حاضران در بدر میدانند. [۱۶]
ابن اثیر، عز الدین، الکامل، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵، ج۲، ص۲۸۱.
۲ - نامه پیامبر اکرمدر این که آیا پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به "هوذة بن علی" و "ثمامة بن اثال" جداگانه نامههایی نوشته یا این که تنها یک نامه بوده و خطاب به هر دو بوده است، نمیتوان نتیجهگیری درستی داشت.در بیشتر منابع تنها نام هوذة بن علی ذکر شده است و او مورد خطاب پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.متن نامه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برخی از منابع به صورت بسیار مختصر و در برخی دیگر کمی طولانیتر ذکر شده است. "یعقوبی" قائل است: «نامهای که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای هوذة بن علی و امرای دیگری چون "شجاع بن وهب" و "ذیالکلاع حمیری" و دیگران نوشت مانند آن چیزی بود که به کسری و قیصر نوشت.» "زرکلی" مینویسد: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او نوشت، اسلام بیاور تا سالم بمانی و آنچه تحت قدرت تو است، باقی بماند.» "صالحی شامی" که قضایا را به صورت نسبتا مفصلتر نوشته مینویسد: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سلیط بن عمر را به سوی هوذة بن علی فرستاد.وقتی سلیط نزد هوذة رفت، او سفیر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را گرامی داشت، سپس نامه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را خواند در این نامه آمده بود: بسم الله الرحمن الرحیم از محمد رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به هوذة بن علی سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند؛ بدان که دین من به زودی به نقاط دور دست نیز خواهد رسید. پس اسلام بیاور تا سلامت بمانی و آنچه تحت قدرت توست باقی بماند». ۲.۱ - شرط مسلمان شدنهوذة بن علی وقتی نامه پیامبر را خواند، جواب صریحی نداد.او به فرستاده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هدیه داد و در نامهای به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نوشت: «دعوت شما (آنچه شما به سوی آن فرا میخوانی) چقدر زیباست، من شاعر قومم و خطیب آنها هستم، عربها از من حساب میبرند.«فاجعل لی بعض الامر اتبعک». مرا در امر خویش شریک گردان تا از تو تبعیت کنم». [۲۳]
ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، ج۱۱، ص۳۵۸ - ۳۵۷.
بسیاری از مورخان قائلند این جمله اخیر در واقع شرطی بود که هوذة برای اسلام آوردن خویش قرار داده بود."بلاذری" مینویسد: «هوذة بن علی حنفی به رسول خدا نامهای نوشته و از او خواسته بود که پس از خود وی را جانشین خویش سازد. در آن صورت مسلمان شده و نزد او خواهد آمد و وی را یاری خواهد داد.» [۲۵]
بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نقره، ۱۳۳۷، اول، ص۱۲۷ - ۱۲۶.
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با این شرط هوذة مخالفت کرد و طبق نقلی فرمود: «لو سالنی سیابة من الارض ما فعلت.باد و باد ما فی یدیه.» اگر یک خوشه خرمای سرزمینی را بخواهد این کار را (بدون اذن الهی) انجام نخواهم داد، خودش و هر چه در دست او هست، نابود شد.» و در نقلی دیگر و در جواب شرط هوذة فرمود، خداوندا مرا از شروی دور بدار.گ۳ - درگذشتاو پس از مدتاندکی در گذشت. [۳۰]
بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نقره، ۱۳۳۷، اول، ص۱۲۷- ۱۲۶.
"صالحی شامی" مینویسد: پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از فتح مکه بر میگشت که جبرئیل خبر آورد، او از دنیا رفت. در یکی از نقلها آمده است: «پس از این که سلیط بن عمرو نامه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را برای هوذة بن علی برد او وفد (گروهایی که خدمت پیامبر میرسیدند و اسلام میآوردند) خویش را نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرستاد. در این وفد افرادی چون "مجاعة بن مراره"، "رجال بن عنفوه"، "مسیلمه کذاب" و دیگران بودند که عدهای از آنها مسلمان شدند.» [۳۳]
بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نقره، ۱۳۳۷، اول، ص۱۲۶.
به هر حال اتفاقی که در این جا وجود دارد، این است که هوذة بن علی اسلام نیاورد."ابن سید الناس" به نقل از "واقدی" مینویسد: «ارکون دمشق یکی از بزرگان نصاری نزد هوذة بن علی بود.ارکون از هوذة در مورد پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سوال کرد.هوذة گفت: نامه او به نزد من آمد و مرا به اسلام دعوت کرده بود.ترسیدم فرمانرواییام از دست برود."ارکون" گفت: همینگونه است...؛ اما به هر حال برای تو بهتر این بود که از او پیروی میکردی؛ چرا که او پیامبر عربی است که عیسی بن مریم (علیهالسّلام) به آمدن او بشارت داده است و در انجیل نزد ما مکتوب است که محمد رسول خداست.» اما در خصوص "ثمامة بن اثال" و سرانجام او اکثر مورخان قائلند، وی در سفری که به سمت مدینه میآمد، توسط مسلمانان اسیر شد. او را نزد پیامبر آوردند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او بسیار محبت کرد و از او خواست که اسلام آورد. (ثمامه هنوز جواب صریحی به پیامبر نداده بود که) سرانجام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور آزادی او را صادر کرد و در همین زمان ثمامه اسلام آورد. [۳۵]
ابن هشام، حمیری، السیرة النبویه، بی جا، مکتبه محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳، ج۲، ص۶۳۸- ۶۳۹.
[۳۷]
عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۵، ج۱، ص۵۲۶.
۴ - پانویس۵ - منبعسایت پژوهه، برگرفته شده از مقاله «فرستاده پیامبر به یمامه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۹/۰۱. |